(Story) داستان فیلم

ساخت وبلاگ

(Story) داستان فیلم

یکی بود، یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود... بچه ها اون قصه قدیمیه... جنگ گرگ ها و بزها رو شنیدین؟...
همیشه گرگها میخواستن بزغاله ها رو یه لقمه ی چربشون بکنن. اما قصه ی امروز ما فرق داره چون گرگ قصه ی ما دیگه نمی تونه بزها رو بخوره اون پنجه هاش طلسم شده ، به همین خاطر سالهاست دوران قدرت گرگ خان تموم شده و توی شهر جنگلی قصه ی ما حکومت بزبربز به راهه...
اینجا چالدره اس، شهر جنگلی بزها. بزها اینجا به خوبی و خوشی دارن کار و زندگی می کنن شغل اصلی مردم چالدره فرش بافیه و کار کارخونه نخ بز ریسی حسابی پر رونقه... دلگرمیشون هم به دلاوربزاس.. دلاوربزها، که بزهای قوی و دانایی هستن، توی این سالها تونستن به همنوعای خودشون کمک کنن تا راز صندوقچه رو حفظ کنن... رازی که تتل قصه ی ما دوس داره ازش سر در بیاره... اما پدربزرگ با تتل شرط کرده که تا مدرسه نره نمی تونه صندوقچه اسرار آمیز بزها رو باز کنه...

آموزش ریاضی از طریق فیلم سینمایی...
ما را در سایت آموزش ریاضی از طریق فیلم سینمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خزایی totol1 بازدید : 222 تاريخ : ساعت: 14:10